-
من
11 دی 1391 17:13
جوابش خیلی ساده است، تو منو دوست داری ؟
-
گریه
4 دی 1391 00:03
شالگردنمو تا روی لب هام کشیده بودم بالا ساعت 8 شب حوالی اتوبان ناکجا آباد که هر صد سال یه بار گذرم بهش می افته از جنوب غرب به شمال شرق می رفتم. داشتم به مشکلاتم فکر می کردم و غوطه ور تو دنیای سردرگم خودم، که دیدم یه مرد نشسته تو تاریکی پشت به ماشین های در حال گذر به ادمای که دارن رد میشن داره بلند بلند گریه می کنه و...
-
دوس داشتن
1 دی 1391 21:37
خیلی وقته دیگه کسی رو دوس ندارم فقط دلم میسوزه براشون. II الان زندگیم این جوری شده که صبح که از خواب پا میشم نمی دونم ناهار و شام رو پیش کیام و با کی می خورم. +زمستان
-
یه نفر
29 آذر 1391 11:35
گاهی وقتا باید یه نفر پیدا بشه بهم بگه تو "هیچی نیستی" زیادی خودتو دس بالا گرفتی.
-
خیلی ساده
26 آذر 1391 09:04
دوباره رفتم بیرون که بارش برف رو تو نور زرد حیاط نگاه کنم، ولی دیگه برف نمی اومد. باید همون نیم ساعت پیش که اومده بودم بیرون یه دل سیر نگا(ه)ش میکردم اما سردم شده بود برگشته بودم تو خونه! گاهی وقتا فرصت هامون رو خیلی ساده از دست میدیم.
-
کلاه کاپشن
22 آذر 1391 16:53
صدای طق طق دونه های بارون روی کلاه کاپشن سفیدم سکوت بی انتهای شب حوالی اتوبان اکجاآباد، باعث بفهمم کلاه کاپشنم صدای بارون رو خیلی قشنگتر می کنه. چرا تا الان متوجه نشده بودم
-
تلخی لعنتی
19 آذر 1391 19:22
از اینکه به یکی الکی امید بدم حس بدی بهم دست میده، این تلخی لعنتی واقعیه و اسمش زندگیه هر وقت تونستی باهاش کنار بیایی میشه یه راهی برا بهتر شدنش پیدا کرد ولی تا قبل از اون هیچ امیدی به بهتر شدن و تغیر توش نیس! باورش کن که بشه به تغییرش فکر کرد، کمک کرد برا ساختن لحظه اونم نه تو فردا همین لحظه
-
یادتو
19 آذر 1391 10:22
نمی دونم اول بارون می آد بعد یاد تو می افتم یا اول یاد تو می افتم بعد بارون می آد. تو و بارون یه معنی رو دارید برام
-
فیلم
17 آذر 1391 09:15
انگار دیگه زندگی من نیست، بیشتر شبیه یه فیلم سینمایی شده که هیچ کس حوصله تا آخر نگاه کردنش رو نداره.
-
دروغ
15 آذر 1391 12:11
به صورت معصومت نمی خوره اهل دروغ باشی ولی اگه همه حرفات هم دروغ باشه، خوبه بازم دروغ بگو بهم.
-
خریدار
14 آذر 1391 21:17
تا حالا آدم نفروختم ولی خیلی ها رو خریدم.
-
تموم شد
13 آذر 1391 19:24
انگار دنیا تو اون لحظه تموم شد.
-
دل تنگی
10 آذر 1391 09:28
چقدر دلم برای اون تابستون تنگ شده یک ناکجاآباد و تمام تو بهت نگفتم ولی عاشق اون صبح های بودم که موهای عسلیت و دم اسبی می بستی و شروع می کردی صدا زدن اسمم رو "پرهام" ... "پرهام پاشو الان هوا گرم میشه دیگه نمیشه بریم بدویم ها" "پرهام پاشو دیگه"... "پرهام". بعد میرفتیم و رو شن های...
-
وبلاگ من
7 آذر 1391 21:31
وبلاگ جدید، نوشته های جدید نوشته های جدید، گذر زمان گذر زمان، زندگی من زندگی من پرهام این اولین پست وبلاگمه پس زیاد طولانی نیس. + پرهام : یکی از قدیمی ترین اسم های پارسی به معنی فرشته خوبی است. همچنین به معنی پیر همه (پدر همه) می باشد. نام پارسی و کهن یکی از پیامبران اوللعزم است، قبل از آنکه بانام "حضرت...